loading...

حرفای ستاره دار*

بازدید : 387
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 11:22

یه ضرب‌المثلی هست که با توجه به وضع زندگیمون، مشخص می‌کنه جنس چیزی که نافمونو بعد از تولد باهاش بریدن چی بوده! البته هنوز منسوخ نشده و دهن به دهن از نسل اجدادمون به نسل ما خوشو با خیال راحت رسونده و اینطوری که پیداست میخواد تا آینده هم بتازه و برسه به آخرین انسانی که نشسته روی بشقاب پرنده ش و با خودش تنهایی یه قل دو قل بازی میکنه! شما هم حتما خیلی شنیدین و گفتین که "ناف فلانی را با فلان چیز بریدن!" مثلن همین دختر صاحبخونه‌مون، بنظرم نافشو با پول و بی‌خیالی بریدن! یا زن همسایه قبلیمون، طفلی نافشو با آوارگی بریده بودن! اینطوریاست که من با این موضوع بریدن ناف کاملا موافقم! و فکر میکنم ناف منو با یه چیز شیرینی شبیه خوش‌خیالی بریدن؛

Soltaniyeh, an outstanding Persian architecture
بازدید : 332
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 11:22

خب، دیشب آخرین شب بود، و امروز آخربن روز! گویا قرار است دوباره روزها واقعیت را بسازم و شبها رؤیا ببافم، روال قبل از رمضان همین بود، هنوز یادم نرفته :) ! ولی پیشنهاد می‌کنم اگر اهل مطالعه‌اید سکوت شب‌ بهترین وقت است! درست زمانی‌که تنهایی! حالا اگه خسته بودین بخوابین صبح هم می‌شه مطالعه کرد ولی قبلش مجبورید کارهای نیمه تمام و دیگر مشغله‌ها رو به پایان برسونید که تا شب ادامه پیدا می‌کنن! و دوباره می‌رسیم به ساعات آرام‌‌ ِکذایی!

Soltaniyeh, an outstanding Persian architecture
بازدید : 385
جمعه 1 خرداد 1399 زمان : 10:22

چشمهامو میبندم، آخرین تکه توت‌فرنگی رو میذارم دهانم و سعی میکنم بیتفاوت به حجم دردناک تووی گلوم، قورتش بدم! پلکهام انگار اونقدر خسته‌ن از دیدن، که دیگه نمیتونم از هم جداشون کنم! توی تاریکی فضای افکارم، رشته نوار طولانی از تصاویر و کلمات که تهشون ناپیداست درحال عبوره! جایی خودمو میبینم که لبخند میزنم، و جایی جلوتر در حال گریستنم و باز در پسِ این‌ها میبینم که یکه و تنها گوشهٔ اتاق می‌رقصم! به این فکر میکنم، انسان چه موجود پر تناقضِ مضخرفیه! برای لحظه‌ای بدنم ازین فکر یخ زد. تصاویر آنقدر واضح هستند، که انگار همین لحظه آنجاها بودم، به این باور میرسم، تاریخ عوضی‌ترین حقیقتیه که توی زندگیم هر لحظه باهاش مواجه‌م! ۱۳:۲۰

معرفی انواع سمعک زیمنس هوشمند
بازدید : 648
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 9:24

یادم نرفته بهتون قول داده بودم هذیون ننویسم و امشب هم که اصلا مناسب نوشتن هیچ مدل چرندِ بی‌سر وته نیست، ولی مثلن چه می‌شد اگر از پشت آن تلِ غبارآلودِ بیهوده اش لااقل برای چند لحظه‌ی کوتاه برمی‌خاست و میامد طرفم که دلداریم بدهد از بابت جای همیشه خالی‌اش!

با تو حرف می زنم
بازدید : 343
سه شنبه 29 ارديبهشت 1399 زمان : 9:24

موزیکو پلی کردم، درحالی که آرومه، درونمو آشفته میکنه! آشفته‌تر از چیزی که هستم! انگار خودمو از دور میبینم که لابلای درختان تنومند پر از شاخ و برگ، بین پیچکها و خزه‌ها، وسط یک جنگلِ بی‌انتها بلعیده شدم؛ و دنبال گمشده‌ای میگردم که میدونم پیدایش نمی‌کنم؛

شاید آخرین چرندِ بی‌رمز
بازدید : 804
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 1:23

گاهی میخواهی حرفایی که توو دلت گیر افتاده اند را بریزی وسط دایره، اما ترسِ لعنتی طبق عادت همیشگی، خودش را میرساند و همه را بجز چند کلمهٔ بدردنخور، تمام و کمال میبلعد.

چگونه کسب و کار خود را در شرایط بحرانی رونق دهیم؟

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 104
  • بازدید کننده امروز : 70
  • باردید دیروز : 62
  • بازدید کننده دیروز : 47
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 168
  • بازدید ماه : 1143
  • بازدید سال : 11424
  • بازدید کلی : 28090
  • کدهای اختصاصی