ایکاش مرغ دریایی بودم! آن وقت بدون اینکه بدانم بال نداشتن چه حسرتی دارد، سوار بر آسمان نیلگون دریا رها میشدم و خودم را به دست باد میسپردم که هر کجا خواست مرا ببرد.
حرفهایی که خورده شدند. بازدید : 234
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 1:23
ایکاش مرغ دریایی بودم! آن وقت بدون اینکه بدانم بال نداشتن چه حسرتی دارد، سوار بر آسمان نیلگون دریا رها میشدم و خودم را به دست باد میسپردم که هر کجا خواست مرا ببرد.
حرفهایی که خورده شدند.تعداد صفحات : 3