تا همیشه دلم برای حالِ امشبم تنگ میشود! یادش میافتم و باز دلم برایش تنگ میشود.
گاهی باورم میشود خدا دوستم دارد، قبول میکنم، حتما چون دوستم دارد این باور بر من چیره میشود!!! همیشه حتی اگر نخواهم، جایی دنج در حضورِ بینهایتش مرا به خودم باز میگرداند و درست همان لحظه که فکری آمد سراغم که از یادش رفتهام، با اشارهای میفهماند که تا او را دارم، تمام نگرانیهایم بیمورد است.
تا همیشه دلم برای حالِ امشبم تنگ میشود. برای عطری که مایلها دورتر از سطحی که در آن پرسه میزنم، به استشمامم رسید!